ڪلامـ - خاطرﮪ شـﮩـدا 5 / 10
کلام :
روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه برایش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد .شهيد محمد ابراهيم همت
خاطره :
يكي از پسرهايم (اكبر) كه در امامقلي يار سرباز بود، در آستانه پيروزي انقلاب از علي دستور مي گيرد كه شما سربازان آسايشگاه را فراري بدهيد و آخر سر با دوستانتان از آنجا خارج شويد. پسرم به حرف علي گوش داد و خدا خواست كه ماشيني سوارش كرد و او را به مشهد آورد. وقتي به خانه آمد،من نفهميدم كه مخفيانه لباسهايش را در كارتن گذاشت و خودش به اصفهان نزد علي رفت. وقتي متوجه شدم، از برادر كوچكش اصغر پرسيدم: "اكبر كجاست؟ " او آرام به من اشاره كرد كه پدرش كه در طبقه پايين بود، نشنود. او دوست نداشت بچه ها تن به اين خطرها و مبارزات بدهند و مي خواست كه آنها فقط خدمت سربازي را انجام بدهند. به هر حال من توسط پسرم اصغر كه او نيز از حزب اللهي ها و مثل برادر شهيدش بود، از ماجرا آگاه شدم. اين روحيه مبارزاتي در همه پسرهايم بود و همه از علي درس گرفته بودند. صیاد شیرازی
منبع : شاهد یاران / روایت مادرش
نظرات شما عزیزان: